هفتادم

[آیریلیق...]

تکیه زده‌ام به چارچوب در تراس و شهر عروس شده را خیره نگاه می‌کنم. برف نه به شدت شب پیش ولی هنوز می‌بارد. نرم و بی هیاهو.

آه...چه کار عبثی است توصیف کردن، چه کار بیهوده‌ای.

[آیریلیق...]

صدایش توی گوشم می‌پیچد، محسن می‌گفت معناش یعنی جدایی، ناله عاشقی است از هجران.

[آیریلیق...]

سرما می‌پیچد توی سینه‌ام. سرفه امانم نمی‌دهد. چه کار عبثی است نالیدن عاشق از هجران دل‌بر وقتی عاشق صدایش هم بیرون نمی‌آید.

[آیریلیق...

آیریلیق...]

سرما رفته توی جانم، باید فکری به حالش کرد.