سیصد و نود و نهم

دل اگه تنها نبود جا واسه مهمون نمی‌ذاشت

کوه اگه عاشق نبود سر به بیابون نمی‌ذاشت


[اول صبحی بعد از این همه قر و قاطی درس خوندن این ترانه با خیال تو می‌چسبید، جای صبحانه، جای خورشید...]

[ما به اندازه‌ی کافی توی دنیا بی‌کسیم

نذار آدما بگن که ما به هم نمی‌رسیم]