دویست و هشتاد و یکم

"توجه کنید، چنین نیست که کسی بتواند امیدوار باشد با نوشتن، غمش را تسکین دهد. کسی نمیتواند خود را فریب دهد که مورد نوازش و لطف نوشتن قرار دارد."


[حرفه‌ی من از مجموعه داستان‌کوتاه فضیلت‌های ناچیز، نوشته‌ی ناتالیا گینزبورگ]

[همیشه وقتی به شعار من‌نویسی نگاه میکردم که «نوشتن جایگزین خوبی برای گریه است، آدم را سبک می‌کند.» با خودم میگفتم آخر چطور، مگر می‌شود؟ نوشتن که همیشه برای من تشدید کننده‌ی غم است و اگر چه همراه خوبی است ولی هیچ مهربان و دلخوش کننده نیست. اما خب همیشه هم فکر می‌کردم شاید تنها برای من اینطور است و بیخیالش میشدم. اما همین چند دقیقه پیش فهمیدم انگار برای گینزبورگ هم حالت مشابه‌ای وجود داشته و خب بسیار مسرت‌بخش بود که اگر قرار باشد به خاطر این فکر احمقانه روزی زندانی شوم احتمالا آنچنان تنهای تنها هم نخواهم بود:)]