دویست و هشتم

یادت نرود ما به هم احتياج داريم! باور كن...

براي رسيدن ها و فرار كردن ها، براي ساخته شدن ها و ثبت كردن ها!

ما به هم احتياج داريم.

وگرنه من و تو كي را دوست داشته باشيم؟ يا مثلا با كي حالمان خوب شود...

من به تو فكر مي كنم! به تو احتياج دارم ، وگرنه ديگر فكر هم نمي كنم...

واقعيتش را بخواهي، من به دليل اعتقاد دارم .

دليلِ من تويي!

تو را نميدانم!


[باید یا معنای احتیاج را کمی عوض کنیم تا اینقدر نادلچسب نباشد یا واقعیت را عوض کنیم و بی نیاز شویم.]