صد و هشتاد و چهارم

چای آخر را که مادرت به اصرار برایم گذاشت، بعد قند و شیرینی تعارف کرد.

ارام گفتم: هنوز دهنم شیرین است...


[و هنوز دهنم شیرین است:)]