هفتاد و ششم

آهان، یادم آمد!

می‌بینی چقدر فراموش کار شده‌ام؟

راستش از حرفهای اخیرت کمی آشفته دیدمت، دلم شور افتاد بابت حال دلت که نکند بد باشد احوالش! که اگر بد تمام آنچه سببی شده برای بد شدنش فدای یک گوشه لبخندت:) -پیشتر از همه‌شان هم جان من-

و همین دیگر، میخواستم احوالت را بپرسم ولی خب عوضش چقدر بیراه گفتم:(