در برابر احساس ناگوار تنهایی، ضعف، دلتنگی، عصبانیت، بیصبری و هزار احساس دیگر که آنقدر در هم رفته اند که نمیشود برایشان اسم گذاشت، من صبور نیستم و نبودهام انگار همواره پی تو گشته ام تا شاید بیایی و با جادو...
میگویی اما کاری از من ساخته نیست، راست میگویی! صادقانه و شفاف.
اما من...
بهتر است کمتر شام بخورم، شب ها را بخوابم، از شبکههای اجتماعی کمتر استفاده کنم، مشورت کنم و سر خودم را شلوغ کنم تا این احساسات مجال بروز نداشته باشند یا کارهای دیگر.
دلگیرم اما حالا مثل خیلی از شبهای دیگر، خیلی زیاد و کاش میشد چنین وقتی کسی بود، تو بودی و جای رفتن، چند دقیقه میماندی و سعی میکردی که به من ثابت کنی احساس بیهوده تنهاییم چیزی جز وهم نیست، میگفتی که درستش میکنیم، که...
چقدر ضعیفم! سوی دیگر ماجرا این است که باید به تنهایی عادت کرد و پذیرفتش، شاید حرف آنها صادق است که میگویند انسان اصالتا موجودی تنهاست، من چه چیز را باور کنم؟ باور ما واقعیت ماست.
- سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۸