چهل و دوم

هزار و یک غزل عاشقانه مهریه‌ات

هزار مرتبه این شاعرانه مهریه‌ات


جنون لیلی و مجنون، قصیده‌های نزار

به هر زبانی و در هر زمانه مهریه‌ات


از ابتدای جهان هر که عاشقانه سرود

از ابتدای جهان هر ترانه مهریه‌ات


نه این که شعر و تغزل به وزن و قافیه ها

زبان مردم اگر عامیانه، مهریه‌ات


هر آنچه واژه که رنگی ز عاشقی دارد

تمامشان همه دانه به دانه مهریه ات


هر آنچه خانه در آن بوی عشق می‌آید

هر آنچه خانه و هر آشیانه، مهریه‌ات


چنارهای پر از مرغ عشق‌های شلوغ،

و گرمی دلشان، لانه لانه مهریه‌ات


هر آنچه سبز، چه رضوان و چه قدوم ربیع

جنان و جان و جهان جوانه مهریه‌ات


هزار و یک غزل عاشقانه چیزی نیست،

بخواه؛ زندگیم بی‌بهانه مهری‌ات



[شاید این هم تکمیل شد؛)/ خب انگار این هم شد:)]

[به قول حسین منزوی؛ شهربانوی وجودم باش و کابین تو؟ بستان/ اینک، اقلیم دل من، بی‌کران بی‌کرانه]