سیصد و پنجاه و سوم

من همیشه از جلسه شعرا فراریم ولی نمیدونم چرا مقدر شده هربار مشهد میام سر از جلسه شعر دربیارم:)

البته صمیمیت جلسه استاد کاظمی هم بی تاثیر نیست.


[گفتم، من را حساب نکن، بی آبرو تر از آنم که راهم بدهی، اما من صرفا حامل سلامم، بیایم داخل سلام برسانم؟]