سیصد و چهل و چهارم

فکر کنم باید باز به روزنوشت هام برگردم، نوشته های بلندی که امید خوانششان توسط تو آرامش بخشم باشد. این روزها اگر یک گریزگاه برای خودم پیدا نکنم قطعا از هم می‌پاشم.


[تا دوازده نشده چشمهام را ببندم:)]