حال ناجوری داشتم راستش، یک ساعت فک زدهام با خشک مغزهایی که دل آدم را هر حرفشان مچاله میکند. سرم حسابی درد میکرد.
ولی خب خواندن تو ژلوفن است یا شاید هم مورفین، دردها را میبرد، حال را خوب میکند و لبخند میگذارد روی لب و یاس ها را میشوید و جان را تازه میکند.
امید تازه است برای دل مچاله شده.
خوشحال میشوم و خوب، وقتی حال تو خوب است، پی دلیلش هم نیستم.
و خب خوب است، خوب است که حس میکنم در عین نداشتن هیچ کس، چون تویی را هرچند مبهم کنار خود دارم.
[کلیپ غم انگیزی است، آنگونه ضرب و شتم آن دختر جوان به بهانه ترویج معروف...]
[امروز ماجراها داشتیم، رادیاتور ماشین رفیقمان که مسافرش بودیم سوخت، توی راه ماندیم، کلی خندیدیم، کلی غصه خوردیم، دست آخر هم شب جنازه شدیم و افتادیم توی اتاق...]
[کاش... کاش گریهای نصیب شود...]
- جمعه ۳۱ فروردين ۹۷