سی و یکم

می‌شود شبهای سرد بهمنم را تیر باشی

میتوانی با نگاهت عشق را تفسیر باشی


میتوانی در دهانم طعم نارنجی بکاری

تا که خرمالوی نرمی، یا که نه انجیر باشی


می‌شود با خنده‌ی تو مست لایعقل شوم من

می‌شود مستم کنی و بعد بی تقصیر باشی


میتوانی تو بخندی، میتوانی خوب باشی

من که خوبم، خوب خوبم، تا که تو واگیر باشی


ذره ذره دزد قلبت می‌شوم تا که مبادا

لحظه‌ای دلتنگ باشی، لحظه‌ای دلگیر باشی


***


تو ولی هرگز مبادا دور باشی از دل من

تو که تقدیر است بر دنیای من تقدیر باشی