سوم

پیام هایی که این مدت به هم دادیم رو میخوندم، از اول تا اواسطش خوندم، گاهی از دست خودم عصبی میشدم بابت چیزایی که گفتم و گاهی قلبم می‌لرزید و گاهی منزجر میشدم. نتونستم به هر حال تحمل کنم و تا تهش نرسیدم. تا وسطش رفتم و بیخیال شدم. 

میدونی؟! حالم حالا یه جوریه که میترسم دیگه باهات کلمه ای حرف بزنم. خوندن آدمو ساکت میکنه، حرف بزنم که چی؟