دویست و هفتاد و ششم

کاش حالا از من بر می‌آمد که کاری کنم...
یقین کن در آنصورت مثل این همه مدت میگفتم این ماجرا همه‌اش به عهده‌ی من است، تنها بنشین و تماشا کن.
ولی...