دویست و شصت و نهم

چقدر دلم روشن میشه با حرفات:)


[وقتی می‌خونمت دوست دارم زمان کش بیاد، سطرها کش بیان، چیزی که نوشتی هی اضافه شه و من تا وقتی آفتاب بزنه بخونم و بخونم و بخونم... تا وقتی آفتاب روی صورت هر دوتامون بیافته...]