دویست و شصت و یکم

این روزها که می گذرد

شادم

این روزها که می گذرد

شادم

که می گذرد

این روزها

شادم

که می گذرد...


[تنهایی دلپذیری است، قیصر را از قفسه بیرون کشیدم و روی تخت با صدا خواندم، آنطور که خوب بشنوم، آنطور که خوب بشنوی.]