دویست و پنجاه و چهارم

پرده رو بزن کنار حالِ آسمون که خوب شه

خودِ تو خورشیدی

غیرممکنه غروب شه:)


[گاهی یه خیال منجر به یادآوری چیزی میشه، مثلا یهو به ملودی به ذهنت میاد و توی جمجمت مدام پژواک میشه، داستان از خودت خبر بیار هم همین بود.]

[هر بندشو که گوش میدم بیشتر میفهمم که همه‌ی این ترانه رو دوست دارم:)]