باید به کسی نشانش میدادم، کسی که بفهمد چقدر حس این عکس خوب است، بفهمد که دوربین را روی چارپایه گذاشته اند روی تایمر و حتما بعدش با دستپاچگی سعی کردهاند آرام به نظر برسند.
خب راستش سینهام گاهی تنگ میشود، تنگ که میگویم نه اصطلاحا که واقعا تنگ میشود، فشرده و تنگ.
اما از این دلتنگی های کودکانه با کسی حرف نمیزنم، همانطور که تا به حال نزدهام. اما نمیدانم چرا به تو میگویم. نمیدانم شاید هم بعد از این به تو هم حتی نگفتم.
ولی اگر دیدی یک مناسبتی مثل فردا کمی پَکَرم، مدام از من نپرس چه شده، چرا ناراحتی؟
[میبینی چقدر آن مرد آفتاب سوخته منْ است؟]
- شنبه ۱۱ فروردين ۹۷