دویست و سیزدهم

عاشق دمدمی مزاج را باید کرد توی چرخ گوشت و فتیله درآورد. عاشقی را که با مهر معشوق، محبتش آمپر بچسباند و با قهرمعشوق، فروکش کند باید از ته، حلقاویز کرد. الحبّ لایزیده البرّ و لاینقصه الجفاء. و الّا چه توفیری دارد با آبگرمکن کلنگی حمام ما که دم به دقیقه یا سرد میشود یا الو میگیرد و یک غسل دودقیقه ای را بقاعده ی دوساعت کوفت مان میکند! 

این روضه ها را نخواندم که دوسیه‌ی عاشقی را ببندی. گفتم نعمت و نقمت را کلّهم أجمعین و باهم شکر کنی. بی خیال عاشقی نشو. زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست. عشق به نوعی، کُنده های درشت زندگی را خرد میکند. خرد و قابل هضم. غیر این باشد کأنّه خوردن جوجه و کوبیده ی نذری با قاشق های لاجون پلاستیکی، پیرت درمیاید. عشق، قاشق استیل است. همیشه همراهت داشته باش.


[از گچ‌پژ آقا محسن رضوانیِ عزیز]