صد و چهل و هفتم

از آنچه گفتم راضی نیستم. معمولا هم همینطور است، وقتی چندان حالم خوش نباشد از آنچه میگویم بعدا پشیمان میشوم.

یعنی چه که حرفی برای گفتن نیست؟

نه، حرف برای گفتن بسیار است. اما ...

من چیزی نمی‌یابم. همان که تو گفتی، بهانه ای ندارم. و مقتضی این روزها بهانه داشتن است. بهانه، همان حرف مهم و باارزش است برای من. چیزی که بتوان گفت، قابل گفتن باشد.

بیخیال. اینهمه زیاده گویی نیاز نیست.

نمیشود، باید اینرا درک کنم. و بعد، باید صبر کنم...