صد و سی هشتم

نگران، یعنی آنکه در حال نگریستن است، آنکه می‌بیند و تنها می‌تواند ببیند.
نگران، پس استیصال می‌آید، پس ناتوانی از اقدام، پس نگریستن و، تنها نگریستن...

[و چشم های من، از نگریستن، بی خواب]